به زلالی برکه به قلم سعیده براز
پارت هفتم :
به یاد نگاه گیرایش که می افتم از شدت هیجان پتو را روی سرم می کشم اما باز هم دست از
خیال بافی برنمی دارم و باز به او فکر میکنم .
خیلی وقت بود که به ظاهرم چندان اهمیت نمی دادم... حتی یک بار عزیز با تشر گفت :
- دختر جان این چه طرز ل ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه زهرا
10خیلی خوبه❤فقط منم که منتظر شخصیت جدیدم؟😂